سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلم می خواهد یک عالمهههه پول داشته باشم

آن قدر که

بتوانم با آن

همه ی سیگار ها و ...

سیگار فروش ها و ...

اصلا

همه ی کارخانه های سیگار سازی دنیا را

بخرم ...!

بخرم و بعد همه را بسوازانم ...

این طوری پدر دیگر هیچ سیگاری پیدا نخواهد کرد

تا دود کند ...

این طوری دیگر من هم خجالت نمی کشم

و

خوش حالم

این طوری مادر هم خوش حال تر است ...


نگاشته شده در سه شنبه 91/12/29ساعت 2:40 عصر به قلم طیبــــــه علـــــی حدیث عشق ( ) |


گاهی آن قدر بی قرارت می شوم که

می رسم به مرز خفگی

آن قدر دل تنگ ...

آن قدر خواهان ...

آن قدر دوست دار و عاشق ...

که نفس کشیدن فراموشم می شود

بعد با خود می گویم

آخر چرا ...؟

گاهی مشکوک می شوم به

لاله

که هم نشین تاثیر گذاری باشد شاید ...

اما دل عاشق آن قدر لطیف است که حتی

زورش به لاله هم نمی رسد ...

می بویمش و مست می شوم از عطرت

و شانه می زنم سنبل را ...

با انگشتانم

می نوازم ...

می نوازم  ...

و می نوازم تا ...

آرام  شوی و خوابت بگیرد ...

بعد تر ...

شب که آمد می روم پیش نرگس ها ...

زل می زنم بهشان

و می خوانم و ...

می خوانم و ...

می خوانم ...

نا گفته هایت را ...

که هر کدام را به دلایلی از من پنهان کرده ای

اما خودت هم خوب می دانی

که با هر اشاره ات تا آخر خط را خوانده ام ...

می دانی رز من

آغوش من تا همیشه باز است برای

تو ...

تمام خارهایت را هم با جان دل خریدارم ...


نگاشته شده در شنبه 91/12/26ساعت 1:7 عصر به قلم طیبــــــه علـــــی حدیث عشق ( ) |

نمی دونم چرا باز همان قضیه ای پیش آمد که قبلا هم پیش آمده بود ... منظور آقا از غبار آلود نکردن فضا ... نگفتن نیست ... منظور آقا از اختلاف افکنی نگفتن نیست ... تبیین ... روشن گری و بصیرت ... گفتن است اتفاقا ... باید خیلی چیز ها گفته شود ... باید خیلی چیز ها شنیده شود ...

اختلاف افکنی ...
این کار شماست که در این برهه ی حساس نزدیک به انتخابات به جای روشن گری و شفاف سازی رئیس جمهور قانونی مملکت را متهم می کنی ...
(من تنها و تنها و تنها طرفدار امامم سید علی خامنه ای هستم و بس ... این را بار ها گفته ام ...)
آیا همان زمان که همه از توهین به هاشمی می گفتند آقا صراحتا نفرمودند : من واقعا قلبم به درد آمد که به رئیس جمهور قانونی مملکت گفتند دروغگو؟!

آیا از در کلیپ «من مدیر جلسه ام» از بزرگان تعبیر به رئیس جمهور نکردند؟! ... آیا رهبری بار ها نفرموده اند که من با مردم صادقم؟! آیا تا به حال نکته ای بوده است که ایشان در سخنرانی هایشان به آن نپرداخته باشند؟! آیا خارج از محدوده ی اشخاص ... نفرمودند: حتی زمان آقای خاتمی هم درخواست هایی برای عزل ایشان بود اما نپذیرفتم چون باید به رای مردم احترام گذاشت؟!
صحیح عمل کردن پشتیبانی از ولایت است و گوش به فرمان ایشان بودن ... زمانی هم که به خاتمی رای دادند خیلی ها آیا فکر می کردند آن اتفاقاتی که افتاد بیفتد؟ آیا فکر می کردند (علیه السلام) ها از پشت نام ائمه ی معصومینمان در کتاب های دینی پاک شود؟! آیا فکر می کردند طرح سه سید فاطمی / خمینی خامنه ای خاتمی را در ذهن کودکان جا بیندازند؟! و خیلی چیزهای دیگر ... اما رایی که داده شده بود و داده شده است باید هم پای ولایت پای آن ایستاد ...
 
چرا که الان رهبری به تنهایی دارند از این انتخاب حمایت و صیانت می کنند ... چرا که خیلی ها هدفشان همین به زانو در آوردن رهبر است با خالی کردن پشت ایشان که همین ما مردم هستیم ... بخدا درد من درد دین و اسلام و رهبر است و کشورم ... هیچ نسبتی با رئیس جمهور و ... هم ندارم و هیچ سمتی هم ندارم و از موضع خودم سخن می گویم  ...
حال که اسلام و شیعه بودن را پذیرفته ایم ... صبوری باید جزو ذاتمان باشد ... مگر زمان پیامبر و ائمه ی معصومین دیگر مردم صبور نبودند؟! مگر در جنگ نبودند؟! مگر همه راضی بودند؟! اگر این طور بود که عاشورا پیش نمی آمد ... اگر این طور باید می بود که رهبر از بیست سال پیش هشدار نمی دادند و از تهاجم و ناتوی فرهنگی و خواب غفلت و دشمنان نمی گفتند ... که از فتنه نمی گفتند ... که فتنه ی 88 رقم نمی خورد ...
حق ولایت است ... بخدا حق ولایت است ... بخدا حق ولایت است ... و چقدر مظلوم بوده و هست ... دولت دارد طرح هایی را در جامعه اجرا می کند که به مذاق خیلی ها خوش نمی آید ... که دوست ندارند این طرح ها اجرا شود ... که نمی خواهند پیش رفت کنیم ... که رهبری را نمی خواهند ... که سید علی را نمی خواهند ... مخالفت می کنند ... چوب لای چرخ های پیش رفت می گذارند ... هدفشان همین است ...
همین را می خواهند بخدا ...
که داد مردم را در بیاورند ... که جام زهر دیگری به امام خامنه ای بنوشانند ... الان تنها کسی که از طرح هدفمندی یارانه ها حمایت می کند کیست؟! کیست که تلاشش برای بهتر شدن این طرح است و از دولت و مجلس خواسته که جلسه بگذارند و تصمیمات بزرگ تر و بهتری در این باره بگیرند؟! رهبری نیست؟! فکر می کنید فشار ها روی او خیلی کم است؟ آیا نمی بیند؟ یا می بیند و می گوید چه کنم که دیگران نمی بینند؟!
آیا رهبری نفرمودند که گرانی و مشکلات اقتصادی هست اما مردم هم کمی صبر کنند؟ انقدر سخت و سنگین اطاعت از رهبری که جانمان را هم حاضریم برایش فدا کنیم؟! در برهه ای که دشمنان دارند فتنه ای دیگر را طرح ریزی می کنند ما باید مشغول چنین مباحثی باشیم؟ این طرح طرح دشمنان نیست؟! آیا بعد از فتنه ی 88 آقا نفرمودند فتنه ی سرخ در راه است؟ چقدر خود را آماده کردیم؟
این گونه ادعا داریم و سربازی امام زمان را خواهیم کرد که اطاعت از نایب بر حقش را هنوز خوب یاد نگرفته ایم ؟! دوستانه عرض می کنم ... من مخالفتی یا عنادی با هیچ شخصی ندارم ... باید گستره ی دیدمان را وسیع تر کنیم و مسائل را اصلی فرعی کنیم ... مسئله ی اصلی ما در دنیای امروز واقعا یک لقمه نان و آب است؟!
به همین مسائل مشغولمان کرده بودند که مفهوم جنگ نرم را درک نکردیم و اجازه دادیم فتنه ی 88 رقم بخورد ... مگر از شهدا نمی گویید؟ همان زمان همه ی مردم در رفاه بودند؟! همه ی آن هایی که جبهه رفتند وضعیت مالی اشان عالی بود؟! بخدا نبود ... خیلی ها مگر نان شب هاشان را هم به جبهه ها نمی فرستادند برای رزمنده ها؟ هم دلی بود ... وحدت کلمه ی مردم بود که امام فرمودند رمز پیروزیشان هم شد ... اطاعت از ولی بود ...
همان زمان مگر به امام نفرمودند که در شرایط تحریم هستید و آمریکا شما را تحریم کرده و ... مگر نفرمود اگر کار به گرسنگی هم بکشد سی میلیون جمعیت داریم که هر سی میلیون الحمدالله اهل روزه اند؟! دیوانه کننده است درک عمق عشقی که جریان داشت بین امت و امام ... حال چی؟ خرید عیدمان عقب افتاده؟ یا هزار کوفت دیگر ... بخدا این
ماییم که تغییر کرده ایم ...
فراموش نکنیم که آقا فرمودند با نگاه امیدوارانه کشور را پیش برد و با نیرو و نشاط جوانی ...
زاویه ی دیدمان را عوض کنیم ... گویا فعلا زوم کرده ایم روی نقاط منفی و داریم فقط بزرگ نمایی می کنیم ...

باعث و بانی اکثر مشکلات خودمون هستیم ... راننده ایی که به حرام کرایه ی بیشتری می گیره از دولته؟ یا مغازه داری که به حرام قیمت جنس ها رو بالا می بره؟ ارزش های دینی کم رنگ شده متاسفانه ... هم دلی از بین رفته و باعث همه ی این ها خودمونیم ... مگه زمان جنگ سخت نبود همه همسایه ها با هم خونه یکی بودن ... مگه نفت صفی نبود ... شریکی استفاده می کردن ...
جنگ سخت و خوب پشت سر گذاشتیم خدا رو شکر ... نکنه تو جنگ نرم کم بیاریم ...؟ حواسمون هست؟ جنگ جنگه دیگه ... تازه این وحشتناک تره ...
در همین راستا جبهه وبلاگی غدیر هم بیانیه ای صادر کرده است.


نگاشته شده در دوشنبه 91/11/16ساعت 1:5 عصر به قلم طیبــــــه علـــــی حدیث عشق ( ) |

احساس می کنم اگر از « نامیرا » ننویسم ظلم کرده ام ، اصلا احساس می کنم تکلیف است که بنویسم ...
خدا قوت آقای کرمیار ... خدا قوت
چه زیبا به تصویر کشیدید نا دیده ها و نا گفتنی ها را  ...
همان هایی را که زمانی امام خامنه ای مان گفت :
« من صحنه را می بینم ، چه بکنم اگر کسی نمی بیند؟! چه کار کند انسان؟!  من دارم می بینم صحنه را ، می‌بینم تجهیز را ، می بینم صف آرایی ها را، می بینم دهان های باحقد و غضب گشوده شده و دندان های با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه ی این آرمان ها و علیه همه ی آن کسانی که به این حرکت دل بسته اند را ، این ها را انسان دارد می بیند ».

چه زیبا به تصویر کشیدید که امام نه تشنه ی آب بود ... نه قدرت ... نه ثروت ...
حتما به خاطر همین هاست که امام خامنه ای فرمودند :

«هر کسی می‌خواهد فتنه‌ اخیر را بشناسد، این کتاب را بخواند ».
 
به خاطر همین زیبایی ها و زیبا به تصویر کشیدن هاست.

زیبا نگاشتید که عرب بدون قبیله اش هیچ است و قبیله بدون ریش سفیدش هیچ تر ...
و زیبا به تصویر کشیدید که خیلی از ما فارس ها هم اشتباهی در گیر همین بازی ها شدیم و حزب ها و گروه ها و خواص ...
و آنقدر خود را نزدیک به امام می دیدیم که به خود اجازه دادیم جلوتر از او هم حرکت کنیم حتی ...
و فریب خوردن عمروبن حجاج ها که ادعای سابقه داری در محبت به خاندان علی(ع) را داشتند ، درد سیلی ای سال 88 خوردم فقط به جرم این که نامزد انتخاباتی ام اسناد فساد های خانوادگی شخصی سابقه دار در نظام را رو کرده بود تازه کرد ...
زن مشکلش این بود که من در زمان امام خمینی(ره) و زندان ها و شکنجه ها کجا بوده ام ...؟!

اما در همان زمان سلیمه ها و ربیع های زیادی بودند که آگاهانه و عاشقانه به سوی راهی روشن و خلاف میل پدرهاشان حرکت کردند ...
آقای کرمیار
زیبا به تصویر کشیدید که راه یکی است برای کسی که بخواهد ...

« دست اشاره ى الهى همه جا قابل دیدن است؛ منتها چشم باز می خواهد. اگر چشم را باز نکردیم، هلال شب اول ماه را هم نخواهیم دید؛ اما هلال هست. باید چشم باز کنیم، باید نگاه کنیم، دقت کنیم، از همه ى امکاناتمان استفاده کنیم تا این حقیقت را که خدا در مقابل ما قرار داده است، ببینیم ».

و غبار فتنه دست و پا زدن های عده ای باطل است برای حق جلوه دادن خود ...

و زیباتر به تصویر کشیدید که چه دعای نابی است این دعای مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها ...
عاقبت بخیری را می گویم ...
که شامل حال عبدالله شد ... و در آن لحظه که باید ... به یاری امامش شتافت ...

گر چه حرف زیاد است برای گفتن از « نامیرا » اما ...
این کتاب را که می خوانی به طور غیر مستقیم ارجاع داده می شوی به بیانات امام خامنه ای در 19 دی ماه 88 :


 « ببینید در جنگ صفین، امیرالمؤمنین در مقابل کفار که قرار نداشت؛ جبهه‌‌‌‌ى مقابل امیرالمؤمنین جبهه‌‌‌‌‌اى بودند که نماز هم میخواندند، قرآن هم میخواندند، ظواهر در آنها محفوظ بود؛ خیلى سخت بود. کى باید اینجا روشنگرى کند و حقائق را به مردم نشان دهد؟ بعضى ها حقیقتاً متزلزل میشدند. تاریخ جنگ صفین را که انسان میخواند، دلش میلرزد. در این صف عظیمى که امیرالمؤمنین به عنوان لشکریان راه انداخته بود و تا آن منطقه ى حساس - در شامات - در مقابل معاویه قرار گرفته بود، تزلزل اتفاق مى‌‌‌افتاد؛ بارها این اتفاق افتاد؛ چند ماه هم قضایا طول کشید.
یک وقت خبر مى‌‌‌‌آوردند که در فلان جبهه، یک نفرى شبهه اى برایش پیدا شده است؛ شروع کرده است به اینکه آقا ما چرا داریم میجنگیم؟ چه فایده دارد؟ چه، چه. اینجا اصحاب امیرالمؤمنین - یعنى در واقع اصحاب خاص و خالصى که از اول اسلام با امیرالمؤمنین همراه بودند و از امیرالمؤمنین جدا نشدند - جلو مى‌‌افتادند؛ از جمله جناب عمار یاسر (سلام اللَّه علیه) که مهمترین کار را ایشان میکرد. یکى از دفعات عمار یاسر - ظاهراً عمار بود - استدلال کرد. ببینید چه استدلالهائى است که انسان می تواند همیشه این ها را به عنوان استدلال هاى زنده در دست داشته باشد.
ایشان دید یک عده‌‌‌‌اى دچار شبهه شده‌‌‌‌اند؛ خودش را رساند آنجا، سخنرانى کرد. یکى از حرف هاى او در این سخنرانى این بود که گفت: این پرچمى که شما در جبهه‌‌‌‌ى مقابل مى‌‌‌‌بینید، این پرچم را من در روز احد و بدر در مقابل رسول خدا دیدم - پرچم بنى امیه - زیر این پرچم، همان کسانى آن روز ایستاده بودند که امروز هم ایستاده اند؛ معاویه و عمروعاص. در جنگ احد، هم معاویه، هم عمروعاص و دیگر سران بنى امیه در مقابل پیغمبر قرار داشتند؛ پرچم هم پرچم بنى‌‌‌‌‌‌امیه بود.
گفت: این هائى که شما مى بینید در زیر این پرچم، آن طرف ایستاده‌‌‌‌اند، همین ها زیر همین پرچم در مقابل پیغمبر ایستاده بودند و من این را به چشم خودم دیدم. این طرفى که امیرالمؤمنین هست، همین پرچمى که امروز امیرالمؤمنین دارد - یعنى پرچم بنى‌‌‌‌‌هاشم - آن روز هم در جنگ بدر و احد بود و همین کسانى که امروز زیرش ایستاده‌‌‌‌‌اند، یعنى على‌‌بن‌‌‌ابى‌‌طالب و یارانش، آن روز هم زیر همین پرچم ایستاده بودند.
از این علامت بهتر؟ ببینید چه علامت خوبى است. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند، در یک جبهه. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند در جبهه‌‌‌‌‌ى دیگر، در جبهه‌‌‌‌‌ى مقابل. فرقش این است که آن روز آنها ادعا میکردند و معترف بودند و افتخار میکردند که کافرند، امروز همانها زیر آن پرچم ادعا میکنند که مسلمند و طرفدار قرآن و پیغمبرند؛ اما آدمها همان آدمهایند، پرچم هم همان پرچم است. خوب، اینها بصیرت است. اینقدر که ما عرض میکنیم بصیرت بصیرت، یعنى این.

 از اول انقلاب و در طول سال هاى متمادى، کى‌‌‌‌ها زیر پرچم مبارزه‌‌‌ى با امام و انقلاب ایستادند؟ آمریکا در زیر آن پرچم قرار داشت، انگلیس در زیر آن پرچم قرار داشت، مستکبرین در زیر آن پرچم قرار داشتند، مرتجعین وابسته‌‌ی به نظام استکبار و سلطه، همه در زیر آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همین جور است.
الان هم شما نگاه کنید از قبل از انتخابات سال 88، در این هفت هشت ماه تا امروز آمریکا کجا ایستاده است؟ انگلیس کجا ایستاده است؟ خبرگزارى‌‌‌‌هاى صهیونیستى کجا ایستاده اند؟ در داخل، جناحهاى ضد دین، از توده‌‌‌‌اى بگیر تا سلطنت‌‌‌‌‌طلب، تا بقیه‌‌‌‌ى اقسام و انواع بى دین‌‌‌‌ها کجا ایستاده‌‌‌اند؟ یعنى همان کسانى که از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنى کردند، سنگ زدند، گلوله خالى کردند، تروریسم راه انداختند.
سه روز از پیروزى انقلاب در بیست و دوى بهمن گذشته بود، همین آدمها با همین اسمها آمدند جلوى اقامتگاه امام در خیابان ایران، بنا کردند شعار دادن؛ همانها الان مى آیند توى خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار میدهند! چیزى عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمریکا بود؛ اسمشان سوسیالیست بود، لیبرال بود، آزادى طلب بود، پشت سرشان همه‌‌ی دستگاه‌‌‌هاى ارتجاع و استکبار و استبداد کوچک و بزرگ دنیا صف کشیده بودند! امروز هم همین است. اینها علامت است، اینها شاخص است؛ و مهم این است که ملت این شاخصها را میفهمد؛ این چیزى است که انسان اگر صدها بار شکر خدا را بکند، حقش را به جا نیاورده است؛ سجده‌‌‌‌ى شکر کنیم ».

اما ما هرگز نمی خواهیم کوفی باشیم و کوفیانه رفتار کنیم  ...
چنان که در شعار ها شنیده می شود که ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند ...

و نمی خواهیم که مسلم ها و قیس ها سر بریده شوند ...
وهرگز به خود اجازه نخواهیم داد که جلوتر از اماممان حرکت کنیم و یا خدایی نا کرده عقب بمانیم.

و آویزه گوشمان کنیم سخن امیر مومنان علی (ع) را که :

« کُن فی الفِتنَةِ کَابنِ اللَّبُونِ، لا ظَهرٌ فیُرکَبَ، ولا ضَرعُ فَیُحلَبَ

در فتنه ها، هم چون شتر دو ساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا او را بدوشند ».

 



نگاشته شده در دوشنبه 91/10/18ساعت 9:46 عصر به قلم طیبــــــه علـــــی حدیث عشق ( ) |

خسته ام ازپیامک های تکراری و بازجویانه ی روزانه ...

خسته ام از واسطه بودن بین دو نفر ها ...

خسته ام از سعی در راضی نگه داشتن اطرافیان ...

خسته ام از دریغ نکردن محبت هایم

و

دریغ از محبت های دریافتی ...

خسته ام از تهنایی ...

از دوری ...

از قضاوت های آگاهانه ی بی مورد نزدیک ترینم ...

از خنده های مصنوعی ام ...

از امید های دورم ...

وقتی متهم شدم به بیماری نا امیدی

با خودم فکر کردم که نه

من نا امید نیستم

فقط خسته ام ...

همین ...

خسته از محدودیت های خود ساخته حتی ...

و از زندان زندگی ...

که

« ان اکثر الناس شبعا فی الدنیا، اکثرهم جوعا فی الآخرة، یا سلمان! انما الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر ؛

بیشترین افراد سیر دنیا، بیشترین افراد گرسنه در آخرت خواهند بود، ای سلمان! به راستی دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است ».
                           (نفس الرحمن، ص 396؛ امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 356؛ حلیة الاولیاء، ج 1، ص 198.)

اما نا امید نیستم ...

چون خسته نیستم از دوست داشتن دوست داشتنی ترینم ...

چون خسته نیستم از نازش را کشیدن ...

چون خسته نیستم از دل شکستن هایش ...

چون هنوز هم منتظر پیامک هایش هستم

حتی اگر ...

و زندگی هم چنان جریان دارد و من ...

معلقم بین خسته بودن یا نبودن ...

خواستن یا نخواستن ...

و اصلا

بودن یا نبودن ...

اما

چاره دارد این هم ...

این که :

بنشینم و صبر پیش گیرم ...

که :

« فاصبر صبرا جمیلا »

(سوره معارج، آیه 5)




نگاشته شده در شنبه 91/10/2ساعت 9:59 صبح به قلم طیبــــــه علـــــی حدیث عشق ( ) |

Design By : Pichak